جهانبخش نوروزی چگینی

کتاب جالب و منحصر به فرد “احوال شریف؟” به قلم شیوای استاد جهانبخش نوروزی چگینی که منتشر و به مرحله فروش رسیده است که بسیار زیبا و حاوی مطالبیست که تا کنون به آن پرداخته نشده و در نوع خود اولین به شمار میرود.

نام این کتاب ” احوال شریف؟” بوده و به نقاط طنز و ظرافت های کلامی و رفتاری استاد فقید محمد بهمن بیگی میپردازد.

کتاب از حیث ادبی و تحقیقی درخور توجه بوده و از زوایای ناگفته وجودی محمد بهمن بیگی صحبت میکند.

توصیه میکنیم کتاب مذکور را از دست ندهید.بدون شک از خواندن این کتاب هم لذت برده و هم بیشتر با آن وجود بی نظیر آشنا خواهید شد.

اردشیر نوروزی

*اردشیر نوروزی؛ معلمی از جنس انسانیت*

اردشیر نوروزی را می‌توان مردی دانست که در هر جایگاهی، ردّی از محبت، خدمت و بزرگواری برجای گذاشته است. او در کسوت معلمی دلسوز، سال‌ها عمر خویش را صرف تعلیم و تربیت نسل آینده کرده و با صبر و عشق، دانایی را به جان‌های جوان هدیه داده است.

اما جایگاه او تنها به کلاس درس محدود نمی‌شود؛ در میان طایفه چگینی نیز به عنوان شخصی مهربان، یاری‌رسان و خدمتگزار شناخته می‌شود. هر جا که نیاز به همدلی، پشتیبانی و کارگشایی باشد، نام اردشیر نوروزی به‌عنوان کسی که همواره پیش‌قدم است، بر زبان‌ها جاری می‌شود.

او مردی است از تبار عزت، کسی که در کنار استواری و وقار، قلبی سرشار از عشق و انسانیت دارد.

وجودش نعمتی برای خانواده، طایفه و شاگردان است و نامش، نشانی از نجابت و بزرگواری

باران

" بارا ن در ایل"

یادم می آید در ایام کودکی که در ایل باران می بارید ، فقط باران نبود ، یک دنیا عشق و شور و شعف و نشاط می بارید ، باران میهمان سخاوتمند و غیرقابل پیش‌بینی در ایل بود که میزبانان مهربان و نگران که همان ایلیاتی ها بودند را با زلالی و ترنم دلنواز خویش به وجد و شعف و نشاط در می اورد،
باران که می بارید با خودش مهربانی و برکت و امید و شادی برای دشت قشلاقی ایل می اورد،
حتی به صخره های حصین و سخت یوردهای قشلاق صفا و جلا می بخشید و رخسار غبارگرفته و چهره ی خسته ی بادام های وحشی و بوته ها ی دشت و دامن و کوهساران را می شست و به آنان لطافت و طراوت هدیه می داد .
طنین دلکش و جذاب قطره های باران سمفونی زیبا و سحرانگیز ی بود که راز ورمز شاهکار خلقت را هویدا و تفسیر می کرد.
لحظه های شیدایی و شور در شب های بارانی ایل زمانی زیباتر و حماسی تر می شد که صدای زیبا و افسونگر نی لبک هنرمند ایلی در دل شب بارانی با ترکیب طنین دلکش باران معجونی از عشق و شوریدگی و حماسه و جاودانگی خلق می کرد که گرمای مهرآمیز اجاق ایلی در درون سیه چادر خاطراتی به یادماندنی و جذاب در کتاب عمر ایل و ایلیاتی ثبت می کرد.

اکنون در داخل چاردیواری اندوه و حسرت و رنج و تنهایی نشسته ام و باران می بارد در حالی که صدای بی روح باران دارد عذابم می دهد ودیگر از آن باران زیبا و ترنم انگیز و روحنواز ایام کودکی ام در ایل خبری نیست ، نه صدای مسیحایی نی لبک چوپان ایلی را می شنوم و نه از آن شب های زیبا و افسانه ای باران در یورد قشلاقی با آن صفا و جلا و شور و شوق خبری هست .

اجاق

اجاق درزندگی ایلیاتی ها گودال سطحی ونه چندان عمیق برای به اتش کشیدن هیزم هاست که علاوه بر گرما بخشیدن در فصل سرما برای پخت وپز در تمام فصول سال استفاده می شود .از سه سنگ به منظور پایه های شعله اجاق در سه زاویه استفاده می شود .که پس از چند دوره سوزاندن هیزم معمولا خاکستر ان را خالی می کنند وبه دور می ریزند .اما این ظاهر قضیه است . گذشته از این که اجاق چه شکلی است وچه استفاده ای در ایلات عشایری دارد ،اجاق تعابیری خاص دارد که شاید پرداختن به ان خالی از لطف نباشد. هنوز در عشایر قشقایی در مورد کسانی که بچه دار نمی شوند "اصطلاح اجاقش کور است" کاربرد فراوان دارد ومفهوم این اصطلاح این است که فلانی بچه ندارد .حتی در زمانهای نه چندان دور کسانی که فرزند ذکور نیز نداشتند اجاق کور خوانده می شدند .چون اجاق مظهر روشنایی وگرمی بوده است، شاید منظور از اجاق کور بودن این بوده که کسی بعد از والدین نبوده که اجاق را روشن کند. باز در زندگی ایلیاتی اجاق دارای احترام ومنزلت خاص بوده است .بطوریکه وقتی مال باخته ای بدنبال مال گمشده اش می گشت ،صبح زود برای شروع گشتن بدنبال مال خود در کنار اجاق یکی از ایلیاتی های صادق ومال حلال خوربه امید کمک اجاق این فرددر پیدا کردن مال خود می نشست و صبحانه ای هم می خورد .که اینجا اجاق نمادی از نیت حسنه فرد صاحب اجاق بوده است که به نوعی در رفع مشکل به نیت این فرد تکیه می شده است .هنوز در عشایر قشقایی این جمله زیاد شنیده می شود که می گویند "اجاق بابات کمک کنه" مثلا فلان مشکل حل بشه .که در اینجا یه جورایی به نیت صاحب اجاق تمسک پیدا می شود .ونیت واسطه حل مشکل می شودو اجاق نماد نیت پاک است . یا فراتر از این تعابیر بعضا به اجاق قسم یاد می شود .بنابر این در زندگی ایلیاتی اجاق از احترام ومنزلت خاصی برخوردار بوده وهست .وایلیاتی با دلی ساده وصادق به این ارزشها تکیه می کرده ومی کند .بنابر این اجاق در ایل یعنی روشنایی، گرمی، حسن نیت وصداقت و استمرار زندگی .

بزرگان طایفه

در حال بروز رسانی

مرحوم محمد خان نوروزی

 

مرحوم محمدخان نوروزی از بزرگان تیره چگینی و مردی تمام معنا و به اصطلاح از جنس سنگ بود.در طول مدت حیات خویش کار های ارزندهای برای تیره چگینی انجام داد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

 

ادامه نوشته

سرداری از ایل قشقایی (شهید طمراس چگینی )

شهید آوینی:
تا چند روز دیگر از میان ایل قشقایی دیگر كسی باقی نخواهد ماند كه در برابر جاذبه‌ی سحرانگیز كوچ تاب آورده باشد. برای عشایر، ماندن مثل مردن است و جاذبه‌ی كوچ، تنها در مرغزارهای سرسبز نیست. آنان كه مانده‌اند، شهر را به بهای اسارت خریده‌اند. بهار كوچ آنان كه مانده‌اند، شهر را به بهای اسارت خریده‌اند. عشایر همسفر بهار هستند و این حركت دائم، از آنان مردمی آزاده و بی‌تكلف ساخته است.

رودخانه‌هایی هستند كه حیاتشان در ترك ماندن است، اگرنه عادات و تعلقات آنان را به بند می‌كشد و از ظلمات درونشان مردابی عفن ظاهر می‌شود. پیوندی كه همسفران بهار با طبیعت بسته‌اند، آنان را روشنی آب و طراوت شبنم، لطافت گلبرگ و آزادگی كوهسار، رقت نسیم و صلابت صخره‌ها، صمیمیت آفتاب و وسعت دشت بخشیده، و هجرت دائم، مرداب‌های عفن وجودشان را خشكانده است.

خانواده‌ی شهید طمراس چگینی آخرین روزهای ییلاق خویش را در نزدیكی‌های فیروزآباد می‌گذراندند. در آغاز گفت‌وگوی ما با پدر و برادر شهید طمراس چگینی، پیرمرد خوش‌چهره‌ی دیگری هم كه همچون پدر شهید چگینی كلاه قشقایی به سر نهاده بود، به جمع ما پیوست. گفتند كه او پدر شهید قیطاس میرزاده است، شهیدی دیگر از طایفه‌ی بزرگ چگینی

ادامه نوشته

عمله

طایفه عمله قشقایی

جز نیروی محافظ خان و عوامل اجرایی و اداری او به شمار میروند و مستقیما تحت نظر خان اداره میشود . تیره های مختلف طایفه عمله تحت سرپرستی کدخدایی است که مستقیما از خان دستور میگیرد . با وجود این پاره ای از تیره های بزرگ تحت سرپرستی کلانترها هستند که پایگاه آ نها از کلانترهای سایر تیره ها پایینتر نیست.

طوایف ایل عمـله:

چگینی- آردکپان-آسلانلی(اصلانلی)-آلبه که لّی(آلوه که لی)،(آلوه که پادشاه افسانه ای قرقیزستان بوده)-امیر سالّارلی(امیر سالاری)-اوریاد-اولاد-ائیناقلی(اه یناقلی)-ایسلاملی(اسلاملو)-بایات(بیات)-بهمن به ی لی(بهمن بیگی)-بهلوللو-بوگر-بوللو-بول وئردی-بئیی(بهی)،(مرکب از آغ بهی و قره بهی)-تاتا به ی لی-تره کاما(تراکمه)-توللی-جامه بزرگی-جرکانلی-جفر به ی لی(جعفربیگلو)-جووو=جاوید=چاوی-چار بونوچّا که عبارتند از:«بوربور،قادیلی=قادرلو=شاه بوداقلی،قیزیللی(قزللو) و محمد زامانلی»چارده چریک-چوبانکارا-دارغالار-دده که یی(دده قایی)-دره مه لی(درمه ای)-دمیرچوماقلی-راشکی-زرگر-سارّیلی(سارویی)-سکّیز-سهرابخانلی-سورخو(سرخی)-شاه محمدلی-شولو(شولی)- صفی خانی طئییبلی(طیّبی)-عاشیقلار-عبدالرّحمانلی-

ادامه نوشته

ما میتوانیم . اما به کمک شما

مردم چگینی

به زودی اطلاعات و عکس ها و غیره در این وبلاگ ثبت خواهد شد